"مهتاب" آخرین ساخته برایان جنکینز و برنده اسکار بهترین فیلم در سال 2016 می باشد. فیلمنامه فیلم توسط جنکینز بر اساس رمان "پسرهای سیاه زیرنور ماه آبی به نظر می رسند" نوشته شده است. این فیلم با بودجه ناچیز یک و نیم میلیون دلاری و فیلمنامه ای که تنها در ده روز نوشته شده ساخته شد اما توانست نظرات منتقدان را به خود جلب کند. فیلم داستان زندگی پسر سیاه پوستی با نام شایرون در سه دوره از زندگی اش است و مصائب و معضلاتی که با آن روبروست را به تصویر می کشد. "مهتاب" را جزو آثاری می توان دانست که مرز های اخلاقی را زیر پا نهاده است اما لزوم نگاه کردن به این اثر از دریچه ای دیگر زمانی مهم می گردد که در سه دوره "کودکی" ، "نوجوانی" و "جوانی" شخصیت اصلی فیلم (شایرون) زمینه های پیدایش بحران های روانی را مشاهده می کنیم اما این بحران ها چیست؟ و ریشه های آن از کجاست؟ دو پرسش مهمی ست که پاسخ دادن به آن اهمیت لایه های روانکاوانه فیلم را پر رنگ می کند.
"اگر می خواهی که تو را دوست داشته باشم باید..."
بحران شخصیتی کودک آن زمان شکل می گیرد که در برابر برآورده کردن انتظارات والد، خود را مسئول تناقضات نهفته در آن می بیند. او به این می اندیشد که هر کاری که می کند همچنان مورد نارضایتی و خشم والد خود قرار دارد و در برابر این نارضایتی احساس گناه، ناتوانی و مسئولیت می کند و زمانی که از حل آن ناامید می شود احساس تهی بودن می کند پس
"چه بکنم ، چه نکنم ، لعنت بر من.."
دوران کودکی شخصیت اصلی فیلم که تا سن بلوغ را در بر می گیرد زمان شکل گیری شخصیت و باورها و توانایی های او می باشد. کودکی تنها (بدون خواهر و برادر) در خانواده ای فقیر و بدون حظور پدر و همچنین مادری بی بند و بار و معتاد که هیچ علاقه ای به فرزندش ندارد و تنها در برابر ابراز علاقه اش به وی از باید و نباید هایی سخن می گوید که کودک برای تجربه کردن حس مورد محبت قرار گرفتن از سوی مادر باید به آن عمل کند. این انگاره روانشناختی یکی از بزرگترین چالش هایی ست که شخصیت در سنین کودکی در برابر خود احساس می کند
"دوست داشتن من به واسطه انجام کاری ست پس اگر توانایی انجام آن کار نداشته باشم پس من هیچم..."
او به عنوان یک انسان کوچک نه قدرت برخورد با این تناقض و نه توان فهم آن را دارد. شایرون در دوران کودکی با بحران هویتی و شخصیتی روبرو ست که مطابق آن هر گونه تصور از "خویش – خود" را از دست داده است این اختلال هویتی او را فاقد توانایی حل مسئله – فاقد درک از مفهوم والدین و فاقد درک جنسی (پسر یا دختر بودن خود) کرده است و در مقابل او را زیر سایه سنگین "شرمنده بودن از آنچه هستم" رها کرده است "من از آنچه هستم خجالت زده ام پس لایق آن هستم که دیگران هر چه می خواهند با من بکنند و من باید آنها را راضی نگه دارم" این تصور از خود پیامد برداشت والد از کودک است که می گوید" آنطور که هستی نباش اگر می خواهی که دوستت داشته باشم آنطور که من می خواهم باش"
تماشای چهره ناتوان شخصیت شایرون در دوران کودکی یکی از مشخصه های اصلی سکانس های اولیه فیلم است. این نگاه پر از استیصال شایرون نمایانگر یک کودک افسرده و غمگین است انسانی تحت سلطه والدین و محروم از نوازش و محبت های آنها و پر از باید و نباید و نمی بایست ها و وگرنه ها اگر بپرسید که در ذهن او چه می گذرد در جواب باید گفت که ذهن کودکانه شایرون مملو از گفت و گوی دو شخصیت است، "والد" که دائم در حال سرزنش کردن و گذاشتن شروط است و "کودک" که مورد حمله مفاهیمی قرار گرفته که توان درک آن را ندارد و در هیچ سنی نخواهد داشت او تنها در جست و جو محبتی است که از او دریغ شد.
یکی از مهمترین مباحثی که در فیلم مطرح است مسئله بحران جنسیتی شخصیت شایرون می باشد فیلم بر خلاف ادعای بسیاری هیچگاه قصد تبلیغ و تایید همجنس گرایی را نداشته و مطابق هویت سینمایی و داستانی خود روایت گر سیر بحران جنسیتی شخصیت شایرون در مدیوم سینماست.
آنچه در سنین کودکی این شخصیت اتفاق می افتد نوعی اختلال در شناخت هویت جنسی اش است. سنین کودکی پسر دوران وابستگی حسی و عاطفی به مادر می باشد این کشش عاطفی زمانی کودکی را دچار اختلالات جدی (به ویژه همجنس خواهی) می کند که او شاهد خیانت مادر به خود است (چه از طریق پدر و چه از طریق مردانی دیگر) شخصیت مادر در فیلم "نور ماه" آشکار در جلوی دیدگان فرزندش با مردان غریبه به معاشقه می پردازد و این موجب پرورش حس کینه و انتقام از مادر و همچنین از آن هویت جنسی که خود دارد، می شود.
خوآن و لحظه رهایی
شخصیت خوآن یکی از مهمترین چالش های زندگی شایرون می باشد. مردی درشت اندام و با چهره ای خشن که پخش کننده مواد در آن محله فقیر نشین است اما بر خلاف شغلش به ظاهر مردی مهربان و بااراده است. او شایرون را در خرابه ای که برای در امان ماندن از آسیب هم کلاسی هایش پنهان شده بود یافت به خانه اش برد و همراه همسرش به او غذا داد و از او مراقبت کرد و سپس وی را نزد مادرش باز گرداند، اما رابطه اش را با او ادامه داد که این امر می تواند بنا بر چند دلیل باشد که مهترین آن یادآوری دوران کودکی خوآن که شایرون به نوعی آینه ای از آن است، می باشد. (همانطور که در صحنه ای از فیلم زمانی که شایرون احساس تنفر از مادرش می کند او نیز در جواب این احساس را در مورد مادر خود بازگو می کند)
خوآن تصویری از پدر در ذهن شایرون است. همچنین چالشی در برار تصوری که این کودک از والد در ذهن خود دارد. خوآن به نوعی محبت بی دریغی را نسبت به شایرون دارد و هیچگاه او را با باید و نباید های و امر و نهی ها روبرو نمی کند. شخصیت خوآن نمایان شدن راه رهایی در نزد شایرون است اما از قدرت و توان تصویر مادر در ذهن او برخوردار نیست. او شایرون را از ذهنیت خود خارج می کند و در سکانسی که به او شنا می آموزد فرصتی برای حس کردن جهان خارج قرار می دهد و لذا این سکانس بازتاب دهنده حس رها شدن است زمانی که ذهن شایرون برای لحظه ای از تمام احساس مسئولیت های ناواقع و نیاز بیمارگونه به مورد تایید واقع شدن رها می شود در این لحظه شایرون هر آنچه هست که هست.
دوران نوجوانی و تثبیت شخصیت تهی شده
آنچه که در دوران کودکی شخصیت شایرون شکل گرفت در دوران نوجوانی او تثبیت شد و ریشه دوانید این به آن معنی ست که این شخصیت هنوز "کودک" به معنای روانشناختی کلمه است. نگاه های مضطرب و نگران او در مدرسه، سکوت و آرامش بیمارگونه اش در خانه و قامت شرمنده و سر به زیر او در اجتماع نشانه فقدان حرمت نفس و شرمنده بودن از آنچه هستم است. این سنین دوران افسردگی و سرخوردگی و انحرافات جنسیتی در نزد شایرون می باشد او لحظه ای که از سوی یک از همکلاسی هایش بیمار سادیستیکش مورد توجه قرار می گیرد آنچنان خواهان ادامه این امر است که تن به مصرف مواد و انجام علمی قبیح با او می دهد در صورتی که هیچ گونه تمایلی به آن ندارد و اصلا آن عمل برایش مسئله نیست با انجام آن عمل جنسی به نوعی او قصد انتقام گرفتن از مادرش را دارد که از نظر او به وی خیانت کرد و او را رها کرد و از طرفی او را به خاطر آنچه که بود مورد سرزنش قرار داد و هویت او (که شامل جنسیتش است) را تهی نمود.
خشم، نفرت و عصبیت نهفته از دوران کودکی درون این شخصیت که تا به اینجا خود را به صورت نوعی نگرانی ، ترس و اضطراب فراگیر نمایان ساخته بود اما ناگهان این خشم نمایان می شود که در سکانس ورود او به کلاس درس و حمله به هم کلاسی اش که او را همیشه مورد آزار قرار می داد شاهد آن هستیم.
دوران بزرگسالی و نقش والد
والد شامل ضبطهایی است از آنچه انسان کوچک، طی دورانی که آن را پنج سال اول زندگی می نامند، از اعمال و حرکات پدر و مادر خود (یا جانشین آنها) دیده است. این ضبطها شامل حرفهای آنها نیز هست. ضبط ها عینا و تصحیح نشده صورت می گیرد، زیرا طفل در آن زمان در موقعیتی نیست که اعمال والدین نیرومندش را که برای همه چیز خود به آنها وابسته است، مورد سوال قرار دهد. به دلیل وابستگی، طفل تصوراتی می کند و در این تصورات به والدین خود کیفیتهایی عظیم و جادویی نسبت می دهد. نقش والد پاک شدنی نیست و نماینگر نوعی نفوذ و حاکمیت در انسان است. نقش والد هیچگاه فقط ستمگرانه نیست زیرا آنها می توانند فرشته باشند اما فرشتگانی غول آسا.
در دوران بزرگسالی و جوانی شایرون الگوی رفتاری او از یک کودک ناتوان و مضطرب به تصویری که او از شخصیت خوآن (جایگزین پدرش) در ذهنش به جا ماند تغییر می یابد. نماد بارز این امر در فیلم تاج کوچکی بود که شایرون همانند خوآن جلوی ماشین خود می گذارد و همچنین کسب و کار پخش مواد مخدر را در پیش می گیرد. این نقل مکان از دوران کودکی و به نقش والد هیچگونه تکامل شخصیتی را در بر نمی گیرد این یک واژگونی موقتی ست که برای فراموشی و پشت سر گذاشتن آنچه در دوران کودکی گذشت اما کاملا موقت به کار می رود زیرا در سکانس آخر در زمان برخورد او با شخصیت همکلاسی اش متوجه انتقال شخصیت او مجددا به دوران کودکی اش می شویم.
* مشرق
ارسال نظر